نیاکان ما براین باورند که”عقل سالم در بدن سالم است” و به نظر میرسد که میتوان این گفته کهن را به به سازمانها نیز تسری داد و گفت:”کار سالم در سازمان سالم“. آن چنان که تندرستی در انسان موجب نشاط، سرزندگی و تلاش میشود، سلامت سازمانی نیز سبب ایجاد محیطی دلپذیر برای کار و تلاش، بالا رفتن روحیه سازندگی و دستیابی به اهداف سازمانی خواهد بود.
یکی از نشانههای بارز سازمان سالم، فضای سیاسی بازی در آن است. چرا که شفافیت سازمانی پایه بنیادین سلامت سازمانی میباشد. در سازمان سالم، ماموریت و اهداف سازمانی برای همه افراد روشن است. همه میدانند که ارزشهای پذیرفتهشده سازمان کدامند و این ارزشها هستند که مرزهای رفتارها و درست و نادرست را مشخص میکنند. بنابراین فرهنگ یک سازمان سالم و تندرست، حرکت افراد در محدوده ارزشهای سازمانی است و عملکرد کارکنان بر اساس این ارزشها ارزیابی میشود، و نه سلیقه شخصی مدیران. در چنین سازمانی افراد با خیالی آسوده مسئولیت میپذیرند و تفویض اختیار نیز به سادگی انجام میشود.
در سازمان سالم، یک “همانگاری“،”همدلی” و “همکاری” در انجام امور دیده میشود، که معنی اینها به معنای پذیرش “یکدستی” و تبدیل سازمان به موجودی بی روح و مرده نیست. افراد در سازمان سالم، از بیان اختلافنظرهای خود هراسی ندارند، وجود بحثهای کارشناسانه انتقادی، آتشین، پرشور و سازنده در فضای دوستانه یک سازمان سالم، نشانگر تعلق سازمانی و ” دل در گزو اهداف آن داشتن” توسط کارکنان است.
برخی صاحبنظران دو ویژگی بنیادین سازمانهای پیروز را در چابکی و سلامت سازمانی آنها میدانند و معتقدند که مدیران آنقدر که وقت و انرژی خود را بر روی چابکسازی سازمان خود میگذارند، به مراقبت از تندرستی سازمان خود توچه لازم را ندارند.
” هیچ کس چز رهبر سازمان نمیتواند تندرستی سازمان را به آن بازگرداند. در حالی که مدیران، غالبا با موفقیت، مسئولیت راهبرد، فنآوری، بازاریابی یا تامین مالی را به زیردستان خود تفویض میکنند، مسئولیت سلامت فرهنگی سازمان را به هیچ کس، جز خود، نمیتوانند بسپارند”.
-
نشانه اعتماد، نبود سیاستبازی، نداشتن دلشوره بیهوده و تلف نکردن بیهوده انرژی است.
-
سیاستبازی نتیجه حلنشدن مسایل در عالیترین رده سازمان است.
-
تلاش برای مهارکردن سیاستبازی، بدون پرداختن به مسایل در رده مدیریت ، بیهوده است.
-
لازمه مفاهمه ثمربخش این است که پیامها در اثر تکرار در سازمانها جا بیفتد.
-
یک گرفتاری شایع دیگر، از ماهیت کلی سیستمهای مدیریت عملکرد سرچشمه میگیرد. اکثر سازمانها سیستمهای حاضر و آمادهای میخرند. این سیستمها را مشاورانی تهیه میکنند که هدفشان فروش بیشتر فرمهای یکنواخت به انواع شرکتهاست. پس اگرمدیران و کارکنان ارزش جندانی بر آنها قایل نیستند، تعجبی ندارد.
برگرفته از کتاب چهار دغدغه مدیران
نوشته پاتریک لینجیونی