مدیران نباید هرگز یادگیری را نادیده بگیرند

دکتر کامل حسین زاده

فرق رهبری با مدیریت چیست؟

  1. تمرکز بر وظایف مقابل تمرکز بر افراد:
    • مدیریت: بیشتر بر وظایف، فرآیندها و ساختارها تمرکز دارد. مدیران مسئول اطمینان از کارایی و اثربخشی فرآیندهای سازمانی هستند.
    • رهبری: بیشتر بر افراد و ایجاد انگیزه و الهام‌بخشی در آنها تمرکز دارد. رهبران به دنبال تأثیرگذاری بر نگرش‌ها و رفتارهای افراد برای دستیابی به اهداف بلندمدت هستند.
  2. برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت مقابل چشم‌انداز بلندمدت:
    • مدیریت: معمولاً بر برنامه‌ها و اهداف کوتاه‌مدت تمرکز دارد و به اجرای برنامه‌های موجود می‌پردازد.
    • رهبری: به تعیین چشم‌اندازها و اهداف بلندمدت می‌پردازد و راهبردهایی برای دستیابی به آنها ارائه می‌دهد.
  3. کنترل مقابل نوآوری:
    • مدیریت: بیشتر بر کنترل و نظارت بر عملکرد کارکنان و فرآیندها تأکید دارد تا اطمینان حاصل شود که همه چیز بر اساس برنامه پیش می‌رود.
    • رهبری: بیشتر بر نوآوری و ایجاد تغییرات مثبت تأکید دارد و تلاش می‌کند تا سازمان را در مسیرهای جدید و خلاقانه هدایت کند.
  4. پایبندی به ساختارها مقابل ایجاد انگیزه:
    • مدیریت: به پیروی از ساختارها و سیستم‌های موجود تأکید دارد و تلاش می‌کند تا بهینه‌سازی و کارایی را از طریق پیروی از استانداردها و رویه‌ها به دست آورد.
    • رهبری: به ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنها به پیگیری ایده‌ها و نوآوری‌های جدید تأکید دارد و معمولاً خارج از ساختارهای موجود فکر و عمل می‌کند.

نتیجه‌گیری

در کسب و کارها، هر دو نقش مدیریت و رهبری حیاتی هستند و برای موفقیت سازمان لازم است که این دو نقش به طور همزمان و هماهنگ اجرا شوند. مدیران باید توانایی‌های مدیریتی و رهبری را ترکیب کنند تا بتوانند نه تنها عملیات روزمره را به خوبی مدیریت کنند بلکه افراد را نیز برای دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان الهام‌بخشند.

نقش مدیران و رهبران کسب و کارها در موفقیت کسب و کارها، از نگاه آمار

نقش مدیران و رهبران کسب و کار در موفقیت یا شکست سازمان‌ها از منظر آماری به خوبی قابل ارزیابی و تحلیل است. مطالعات متعدد نشان می‌دهند که کیفیت رهبری و مدیریت تأثیر عمیقی بر عملکرد سازمان دارد. در ادامه، به برخی از یافته‌های آماری و پژوهش‌های مرتبط با این موضوع اشاره می‌کنم:

1. تأثیر رهبری بر عملکرد سازمانی

مطالعات نشان می‌دهند که سبک‌های رهبری مختلف تأثیرات متفاوتی بر عملکرد سازمانی دارند. به عنوان مثال:

  • تحقیقی از دانشگاه هاروارد: این تحقیق نشان داده است که 30 درصد از تنوع در عملکرد مالی سازمان‌ها می‌تواند به سبک رهبری مدیران ارشد نسبت داده شود .
  • مطالعه گالوپ: گزارش شده است که تیم‌هایی که توسط رهبران قوی هدایت می‌شوند، 21 درصد بهره‌وری بیشتری نسبت به تیم‌هایی دارند که توسط رهبران ضعیف هدایت می‌شوند .
2. ارتباط بین رهبری و رضایت کارکنان

رهبری خوب می‌تواند به طور مستقیم بر رضایت و انگیزش کارکنان تأثیر بگذارد:

  • تحقیقات Aon Hewitt: شرکت‌هایی با رهبری عالی 2.5 برابر احتمال بیشتری دارند که کارکنانشان با انگیزه و متعهد باشند .
  • مطالعه‌ای از گالوپ: نشان داده است که 70 درصد از تنوع در مشارکت کارکنان را می‌توان به مدیران نسبت داد .
3. تأثیر رهبری بر نوآوری و تغییرات سازمانی

رهبران قوی نقش مهمی در پذیرش و اجرای تغییرات و نوآوری‌ها دارند:

  • مطالعه مک‌کینزی: نشان داده است که 70 درصد از برنامه‌های تغییرات سازمانی به دلیل نبود رهبری مؤثر شکست می‌خورند .
  • تحقیقات MIT Sloan: شرکت‌هایی با رهبران که فرهنگ نوآوری را تقویت می‌کنند، 3.5 برابر احتمال بیشتری دارند که در بازار پیشرو باشند .
4. رابطه رهبری و سلامت مالی سازمان

رهبری مؤثر می‌تواند تأثیر مستقیمی بر سلامت مالی سازمان داشته باشد:

  • تحقیقات PwC: شرکت‌هایی با تیم‌های رهبری قوی به طور متوسط 50 درصد رشد سود بیشتری نسبت به شرکت‌هایی با رهبری ضعیف دارند .
  • مطالعه‌ای از دانشگاه استنفورد: نشان داده است که تغییرات در رهبری می‌تواند تا 20 درصد از تنوع در بازده سهام سازمان‌ها را توضیح دهد .
5. نقش رهبری در مدیریت بحران

رهبری در مواقع بحرانی نقش حیاتی دارد:

  • مطالعه از Deloitte: نشان می‌دهد که 80 درصد از مدیران اجرایی معتقدند که رهبری قوی توانایی سازمان برای مدیریت بحران را افزایش می‌دهد .
  • گزارش KPMG: نشان داده است که سازمان‌هایی با رهبری قوی 2.5 برابر بیشتر احتمال دارند که از بحران‌های اقتصادی و بازار سریع‌تر بهبود یابند .
نتیجه‌گیری

به طور کلی، شواهد آماری و پژوهش‌های علمی به وضوح نشان می‌دهند که نقش مدیران و رهبران کسب و کار در موفقیت یا شکست سازمان‌ها بسیار مهم و تعیین‌کننده است. رهبران با منش و مهارت‌های مناسب می‌توانند بهره‌وری، نوآوری، رضایت کارکنان و سلامت مالی سازمان را به طور چشمگیری بهبود بخشند، در حالی که رهبری ضعیف می‌تواند منجر به کاهش عملکرد و شکست سازمان شود.

مدیران باید خود را به دانش روز مسلح نمایند

Learning is so important for managers & Leaders

در دنیای پیچیده و پر از تغییرات امروز، دانش و اطلاعات نقش حیاتی در موفقیت مدیران و رهبران کسب و کارها ایفا می‌کنند. در عصر اطلاعات و اقتصاد دانش‌بنیان، مدیران و رهبران نه تنها نیازمند مهارت‌های رهبری و مدیریت هستند، بلکه باید به طور مداوم دانش خود را به‌روزرسانی کرده و با جدیدترین روندها و تغییرات در صنعت خود همگام باشند. در این مقدمه، به اهمیت دانش برای مدیران و رهبران کسب و کارها پرداخته و دلایل این اهمیت را بررسی می‌کنیم.

1. تصمیم‌گیری بهتر و دقیق‌تر

دانش و اطلاعات به مدیران و رهبران این امکان را می‌دهد که تصمیم‌گیری‌های دقیق‌تر و بهتری داشته باشند. تصمیمات بر اساس داده‌ها و اطلاعات به‌روز و معتبر، احتمال موفقیت را افزایش می‌دهند و از ریسک‌های غیرضروری جلوگیری می‌کنند. برای مثال، تحلیل بازار و درک روندهای جدید می‌تواند به مدیران کمک کند تا محصولات و خدمات خود را به گونه‌ای بهینه‌سازی کنند که به نیازهای مشتریان پاسخ دهند.

2. توانایی پیش‌بینی و واکنش به تغییرات

در محیط کسب و کاری که به سرعت در حال تغییر است، توانایی پیش‌بینی و واکنش به تغییرات بسیار مهم است. مدیرانی که دانش کافی دارند، می‌توانند تغییرات بازار، فناوری‌های جدید و روندهای اقتصادی را پیش‌بینی کرده و استراتژی‌های مناسب برای مقابله با آنها تدوین کنند. این توانایی به سازمان‌ها کمک می‌کند تا رقابتی باقی بمانند و از فرصت‌های جدید بهره‌برداری کنند.

3. بهبود بهره‌وری و کارایی

دانش به مدیران این امکان را می‌دهد که فرآیندها و عملیات‌های سازمانی را بهینه‌سازی کنند. با داشتن اطلاعات دقیق در مورد بهترین روش‌ها و ابزارها، مدیران می‌توانند بهره‌وری و کارایی سازمان را افزایش دهند. برای مثال، استفاده از فناوری‌های جدید و سیستم‌های مدیریت منابع می‌تواند به کاهش هزینه‌ها و افزایش سرعت و کیفیت تولید منجر شود.

4. توسعه رهبری و انگیزش تیم

مدیرانی که دانش و اطلاعات کافی دارند، بهتر می‌توانند تیم‌های خود را رهبری و انگیزه دهند. آگاهی از نظریه‌های جدید در مورد  رهبری و مدیریت منابع انسانی، به مدیران کمک می‌کند تا روش‌های موثرتری برای ارتباط با کارکنان و افزایش انگیزه و بهره‌وری آنها پیدا کنند. همچنین، درک فرهنگی و اجتماعی کارکنان می‌تواند به ایجاد محیط کاری مثبت و هماهنگ کمک کند.

5. ایجاد فرهنگ یادگیری و نوآوری

مدیرانی که اهمیت دانش را درک می‌کنند، به ترویج فرهنگ یادگیری و نوآوری در سازمان کمک می‌کنند. این مدیران تشویق می‌کنند که کارکنان به طور مداوم مهارت‌های جدید بیاموزند و ایده‌های نوآورانه را به سازمان بیاورند. ایجاد  چنین فرهنگی می‌تواند به سازمان کمک کند تا همواره در خط مقدم صنعت خود باقی بماند و به رقابت بپردا زد.

نتیجه‌گیری

به طور کلی، دانش برای مدیران و رهبران کسب و کارها یک سرمایه حیاتی است. مدیران باید به طور مداوم دانش خود را به‌روزرسانی کنند و از اطلاعات به‌روز و معتبر برای تصمیم‌گیری، بهبود بهره‌وری و انگیزش تیم‌ های خود استفاده کنند. در دنیای امروز، تنها سازمان‌هایی که به ارزش دانش و یادگیری پی برده‌اند می‌توانند در رقابت بمانند و به موفقیت دست یابند به رهبران و مدیران سازمان هایی که کمر همت بسته اند تا سازمانشان را به اوج برسانند،  پیشنهاد می شود همواره خود را بروز نمایند و روزانه بطور مستمر نسبت به افزایش دانش خود مبادرت ورزند. تصمیمات درست با دانش کافی میسر است. 

کارشناسان شرکت سامانه کیفیت تدبیر برای طراحی دوره های آموزشی خاص ویژه مدیران و رذهبران سازمان ها ، همواره در کنار شما هستند. منتظر تماس شما هستیم.

آموزه های پیتردراکر ، پدر مدیریت هزاره سوم در مورد مدیریت و رهبری

پیتر دراکر، یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان مدیریت، به اهمیت منش و اخلاق در مدیریت توجه ویژه‌ای داشته است. دراکر معتقد بود که منش و اخلاق مدیریت به اندازه مهارت‌ها و دانش‌های فنی و تخصصی مهم هستند. در ادامه، برخی از دیدگاه‌های پیتر دراکر در مورد اهمیت منش مدیریت آورده شده است:

1. مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی

دراکر باور داشت که مدیران باید به مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی خود واقف باشند. او معتقد بود که مدیران نه تنها به سازمان و سهامداران بلکه به جامعه نیز مسئولیت دارند. به گفته او، منش و رفتار اخلاقی مدیران تأثیر مستقیم بر فرهنگ سازمانی و نحوه تعامل سازمان با جامعه دارد.

2. اعتماد و صداقت

دراکر تأکید می‌کرد که اعتماد و صداقت از اساسی‌ترین اصول مدیریت هستند. او بر این باور بود که بدون اعتماد و صداقت، هیچ سازمانی نمی‌تواند به طور مؤثر عمل کند. مدیرانی که به این اصول پایبند هستند، می‌توانند اعتماد کارکنان، مشتریان و سایر ذینفعان را جلب کنند و از این طریق موفقیت و پایداری سازمان را تضمین کنند.

3. تصمیم‌گیری اخلاقی

دراکر بر اهمیت تصمیم‌گیری اخلاقی تأکید داشت. او معتقد بود که مدیران باید در تصمیم‌گیری‌های خود به اصول اخلاقی پایبند باشند و همواره در نظر داشته باشند که تصمیماتشان چه تأثیری بر افراد و جامعه دارد. این نوع تصمیم‌گیری به بهبود عملکرد سازمان و ایجاد اعتماد در بین کارکنان و جامعه کمک می‌کند.

4. رهبری با مثال

دراکر باور داشت که مدیران باید با مثال رهبری کنند. او معتقد بود که مدیران با رفتار و منش خود می‌توانند الگوی رفتاری برای کارکنان باشند. این نوع رهبری باعث ترویج رفتارهای مثبت و اخلاقی در سراسر سازمان می‌شود و به ایجاد فرهنگ سازمانی مثبت کمک می‌کند.

5. اهمیت شخصیت و منش

دراکر بیان می‌کرد که شخصیت و منش مدیران بر موفقیت و پایداری سازمان تأثیر قابل توجهی دارد. او معتقد بود که مدیرانی که دارای منش و اخلاق قوی هستند، بهتر می‌توانند تیم‌ها را هدایت کنند و به اهداف سازمانی دست یابند.

6. تعاملات انسانی و روابط حرفه‌ای

دراکر تأکید داشت که مدیران باید مهارت‌های تعامل انسانی قوی داشته باشند و روابط حرفه‌ای مناسبی با کارکنان برقرار کنند. او معتقد بود که منش خوب و رفتار اخلاقی در تعاملات انسانی باعث افزایش انگیزه و رضایت شغلی کارکنان می‌شود و به بهبود بهره‌وری سازمان کمک می‌کند.

7. پایداری و موفقیت بلندمدت

دراکر بر این باور بود که منش و رفتار اخلاقی مدیران بر پایداری و موفقیت بلندمدت سازمان تأثیر مستقیم دارد. او معتقد بود که سازمان‌هایی که به اصول اخلاقی پایبند هستند و مدیرانی با منش خوب دارند، نه تنها در کوتاه‌مدت بلکه در بلندمدت نیز موفق‌تر و پایدارتر خواهند بود.

جمع‌بندی

پیتر دراکر به وضوح نشان داده است که منش و اخلاق در مدیریت از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. او معتقد بود که مدیران با منش خوب و رفتار اخلاقی می‌توانند اعتماد، احترام و وفاداری کارکنان و سایر ذینفعان را جلب کنند و از این طریق به موفقیت و پایداری سازمان کمک کنند. این دیدگاه‌های دراکر همچنان به عنوان اصول بنیادی مدیریت اخلاقی و انسانی مورد توجه مدیران و پژوهشگران قرار دارد.

خط مشی شرکت سامانه کیفیت تدبیر
  • هرآنچه که گفتيم، آن را به موقع انجام می­دهیم.
  • هرآنچه که مي­گوييم پاي آن مي­ايستيم چه آن را به يک يا چند نفر، و چه به خودمان گفته­باشيم.
  • هرآنچه که مي­دانيم انجام می­دهيم و به موقع هم انجام می­دهیم، همانطوري انجام می­دهيم که مي­دانيم بايد سر موقع انجام شود
  • هرآنچه که از ما انتظار مي­رود انجام بشود، انجام می­دهیم (حتي اگر صريحا به ما اعلام نشده باشد)،  آن را سر موقع انجام خواهیم داد، مگر اينکه صريحا با انجام آن مخالفت کرده باشیم.
  • معيارهاي اخلاقي مشتریان، جامعه و قانونيرا می­پذیریم و به آن پایبندیم.

مدیران چگونه مهارت خود را زیاد کنند؟

چگونه مهارت‌های رهبری را ارتقاء دهیم؟

برای ارتقاء مهارت‌های رهبری، می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

  1. آموزش‌های رسمی: شرکت در دوره‌ها و کارگاه‌های آموزشی مرتبط با مهارت‌های رهبری. این دوره‌ها می‌توانند آنلاین یا حضوری باشند و توسط دانشگاه‌ها، موسسات آموزشی و سازمان‌های حرفه‌ای ارائه شوند.
  2. مطالعه و خودآموزی: خواندن کتاب‌ها، مقالات و منابع آموزشی مرتبط با رهبری و مدیریت. برخی از کتاب‌های معروف در این زمینه شامل “رهبر بزرگ” نوشته جیم کالینز و “تبدیل‌شدن به رهبر” نوشته جان ماکسول است.
  3. مربیگری و مشاوره: کار با مربیان و مشاوران رهبری که می‌توانند راهنمایی‌های شخصی و حرفه‌ای ارائه دهند و به رهبران در توسعه مهارت‌هایشان کمک کنند.
  4. تجربه عملی: تجربه واقعی در موقعیت‌های رهبری. شرکت در پروژه‌ها، هدایت تیم‌ها و پذیرش نقش‌های مدیریتی مختلف به رهبران کمک می‌کند تا مهارت‌های خود را در عمل تقویت کنند.
  5. بازخورد گرفتن: دریافت بازخورد مستمر از همکاران، مدیران و اعضای تیم. بازخورد سازنده به رهبران کمک می‌کند تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و بهبود یابند.
  6. شبکه‌سازی و یادگیری از دیگران: شرکت در انجمن‌ها و گروه‌های حرفه‌ای، حضور در کنفرانس‌ها و سمینارها و تعامل با دیگر رهبران و مدیران می‌تواند به یادگیری و تبادل تجربیات کمک کند.

ترکیبی از این روش‌ها می‌تواند به رهبران کمک کند تا مهارت‌های خود را بهبود بخشند و به طور مؤثرتر سازمان‌ها و تیم‌ها را هدایت کنند.